مرخصی میان دوره
بعد از ۲۶ روز به همهی سربازهای پادگان مرخصی دادن. از اونجایی که ما دورهی طلایی (برج ۱۲) اعزام شدیم و عید نوروز رو در پیش داریم، مدت مرخصی خیلی بیشتر از دورههای دیگه است. در شرایط عادی، حداکثر ۵ روز مرخصی میدن اما ما از ۲۶ اسفند تا ۱۴ فروردین مرخصی داریم. بعد از تعطیلات هم ۱۲ روز بیشتر باقی نمیمونه. در کل، آموزشی ما حدود یک ماه و ۷ روز میشه.
این ۲۶ روز خیلی راحتتر از چیزی که از قبل تصور میکردم گذشت. هیچگونه فشاری (روحی و جسمی) از سمت پادگان به ما وارد نشد. با این حال، من در بعضی روزها از لحاظ روحی خوش نبودم که علتش خاطرات گذشته و ابهام آینده بود. بقیهی سربازها هم تقریبا همین طوری بودن و بهشون سخت نگذشت.
اکثر سربازها لیسانس و فوقلیسانس هستن. تعداد کمی هم فوقدیپلم و دکترا داریم. به همین دلیل، اکثرا افراد هدفمندی هستن و حتی قبل از سربازی مشغول کار و زندگی بودن. این جور افراد وقتی وارد محیط سربازی میشن و به صورت واضحی میبینن که وقت و عمرشون داره هدر میره و کاری هم از دستشون بر نمیاد، دچار یک جور خاموشی، بیحالی و غمگینی میشن. برای اکثر دور و بریهای من این اتفاق افتاد. هفتهی دوم عصبانیت هم به سراغ ما اومد؛ صبر و تحمل بچهها به صورت کاملا مشهودی کم شده بود. از هفتهی سوم، عصبانیت و بیحالی شروع به کاهش کرد که احتمالا به خاطر نزدیک شدن به مرخصی میاندوره بود. هر چی به روز مرخصی نزدیکتر شدیم، بچهها خوشحالتر و رفتارهاشون صمیمانهتر شد.
شرایط و امکانات پادگان خیلی خوبه؛ غذاها هم خوشمزه و فراون. منی که برای ذرهای اضافه کردن وزن باید رژیم مخصوص میگرفتم، تو این ۲۶ روز، ۲ کیلو وزنم بیشتر شد. راضیام ازش
در این مدت، دو بار مرخصی ساعتی هم گرفتم و داخل شهر یزد رو گشتم. خیلی حال و هوام عوض شد. راه رفتن تو خیابونها و دیدن مغازهها و آدما رو دوست دارم. بازارچهی شازده فاضل، امیر چقماق، یک موزهی آب و یکی از کوچههای تاریخی یزد رو هم با جعفر رفتیم دیدیم. این گردشهای داخل شهر خیلی به من چسبید. عالی بودن
فعلا در ابتدای مرخصی هستم و چشم انتظار روزهای خوشتر …